حتی ماهرترین افراد و متخصصین هم روزی کارآموز یا نوآموز بودهاند. دوران کارآموزی زمانی است که فرد نسبت به حرفه مد نظرش کمترین شناخت را دارد. اما وجود یک نکته مثبت به این دوران ارزش ویژهای میدهد. انگیزه و hشتیاق یادگیری در دوران کارآموزی بسیار زیاد است. کارآموز سعی میکند با علاقه بسیار مطالب جدید را فرا بگیرد. عصر شنبه 22 مهر چند ساعتی را با کارآموزی گذراندم که تجربیات کوتاهم را شرح خواهم داد.

در تابستان قصد داشتیم برای واحد دیجیتال مارکتینگ مجموعهای که در آن فعالیت دارم یک کارآموز استخدام کنیم. پس از مدتی با سفارش یکی دیگر از همکاران پسری به نام ارشیا برای این موقعیت شغلی در نظر گرفته شد. ارشیای برخلاف قد و قامت کشیدهاش سن کمی داشت و 16 ساله بود. متاسفانه بروز برخی مسائل باعث شد تا نتوانیم در تابستان همکاریمان با ارشیا را آغاز کنیم. ارشیا دانشآموز پایه یازدهم است و بهترین فرصت همکاری با او تابستان بود. با توجه به شرایط تحصیلی او امکان مراجعه حضوری او در مهرماه وجود نداشت. پس چند روزی برخی مسائل را با مکاتبه برایش توضیح دادم. او نیز مشتاقانه فعالیتهای درنظر گرفته شده را انجام میداد. اشتیاق و انگیزه یادگیری او نکته مثبت و باارزشی بود. اگر این اشتیاق و میل به یادگیری در او وجود نداشت پروژه کوچک ما در همان ابتدا شکست میخوردد. با این که ارشیا هر روز به مدرسه میرفت بعد از آن پای سیستم مینشست تا وظایفی که به او محول کرده بودم، انجام دهد. حتی سعی میکرد با برخی کارهای جالب تواناییهایش در سایر حوزهها را هم نشان دهد. بالاخره برای روز شنبه 22 مهر با او یک قرار حضوری گذاشتم.
اولین روز کارآموزی
مطابق با قرار قبلی حوالی ساعت 3 عصر ارشیا به شرکت رسید. تقریبا سه ساعت زمان داشتم تا با او صحبت کنم و مطالب اصلی را به او منتقل کنم. زمانی که ارشیا را دیدم محجوب بودن او در نگاه اول برایم جالب بود. لب تاپش را نیز در کوله پشتیاش قرار داده و همراه خود آورده بود. در ذهنم یاد اولین روزهای خودم در محیطهای کاری تداعی شد. البته چون آن زمان من از ارشیا سن بیشتری داشتم مسلما میزان این اتفاق برایم کمتر بود. ارشیا را کنار خودم نشاندم و با هم درباره مجموعه صحبت کردیم. کسب و کارمان را توضیح دادم و او نیز مشتاقانه به صحبتهایم گوش میکرد. طبعا این اشتیاق او مرا هم به ذوق میآورد. بعد از این مرحله به او کمی توضیحات تخصصی درباره حیطه فعالیتمان دادم. سپس یک وظیفه به او سپردم تا انجام دهد. حس میکردم از اینکه من کنارش هستم و به کارش نظارت میکنم دچار استرس میشود. پس خودم هم از پشت میز کنار رفتم تا او با خیالی آسودهتر کارش را انجام دهد. در این مدت برایش چای ریختم تا صمیمیت بیشتری بین ما به وجود بیاید و از اضطراب وجودی او نیز کاسته شود.

استعداد ارشیا در این حوزه قابل توجه بود. این موضوع زمانی ارزش بیشتری پیدا میکرد که مسئله سن و سال او را در نظر بگیریم. او متولد سال 1386 بود. در این سن و سال الویت کمتر نوجوانی یادگیری مهارتی جدید است. دوباره سر میزم برگشتم. دیدم ارشیا هنوز چایش را نخورده است. به او گفتم چایش را تا سرد نشده، بنوشد. وظیفه ای که از او خواستم بودم را به صورت تقریبی انجام داده بود. دوباره برخی موارد را با او مطرح کردم. چقدر این اشتیاق به یادگیری باارزش است. دلم برای روزگاری که خودم برای آموزش مطالب جدید تا این حد اشتیاق داشتم تنگ شد.
ساعت 6 عصر موقع خداحافظی به ارشیا گفتم که فرد مستعدی برای یادگیری دیجیتال مارکتینگ است و میتواند با تلاش و پشتکار در این عرصه موفق شود. یک نکته مهم را اما به او نگفتم و آن هم این است که اگر تمام وجودت استعداد باشد اما انگیزه و اشتیاق کافی برای یادگیری نداشته باشی به جایگاه بالایی نمیرسی. اما اگر فرد مستعدی هم نباشی اما با اشتیاق و علاقه به دنبال آموزش و یادگیری باشی حداقل به بخشی از اهدافت خواهی رسید.
قدر انگیزه و شوق یادگیری خود را بدانید و اگر این ویژگی در روح شما مرده است، آن را دوباره زنده کنید!
4 thoughts on “یک عصر خوب با کارآموزی با انگیزه”
کارآموزتون عاقبتش چی شد؟
سلام
درس و مدرسه و دلمشغولیهای دیگرش بر علاقهاش به یادگیری غلبه کرد…
چه جالب
این همه دربارش نوشتید آخرشم چیزی ازش در نیومد؟
احتمالا در عرصه های دیگری خواهد درخشید!