یکی از بخشهای مهم قیام عاشورا که به آن کمتر پرداخته میشود، ماجراهایی است که توسط شخصیتهای ظاهرا فرعی داستان رقم میخورد. بشیر بن عمرو جز آن بخش از سپاه امام حسین است که اغلب مردم نسبت به او و زندگیاش آگاهی ندارند. کسی که شاید اگر نامش در واقعه کربلا همراه اباعبدالله قرار نمیگرفت، تاریخ نامش را هیچگاه به یاد نمیآورد. اما یاری حسین به او و خاندانش عزت بخشید.

مطابق با منابع بشیر یا طبق برخی منابع بشر اصالتا اهل یمن بود اما از مدتها قبل در کوفه اقامت داشت. ظاهرا در گذشته از یاران و محبان علی علیه السلام در کوفه بوده است. در واقعه کربلا قبل از شروع جنگ توانست از کوفه خارج شده و به صف یاران امام بپیوندد. براساس نوشتههای منابع مختلف بشیر پسران جنگاوری نیز داشته است. در زمان پیوستن به سپاه امام حسین علیه السلام نیز یکی از پسرانش او را همراهی میکرد.
مطالب مرتبط: داستان عبیدالله بن حر جعفی ( ما را به تو و اسبت احتیاجی نیست)
در شب عاشورا امام حسین سخنانی برای اصحابش بیان کرد و به آنها از حوادث فردا و شهادتش خبر داد. پس او بیعتش را از یارانش پس گرفت و آنها را در رفتن و ماندن مختار قرار داد. مطابق انتظار یاران شیدایی حسین بار دیگر به امام خود با تمام وجود اظهار وفاداری کردند. اما در همین زمان قاصدی برای یکی از یاران حسین خبری آورد. قاصد به بشیر بن عمرو گزارش داد که پسرش در مرزهای ری اسیر شده است و باید او برای آزادی پسرش اقدامی انجام دهد. اما بشیر دل به مهر حسین داده بود. پس چنین فرمود:«امیدوارم که خداوند به من و او در برابر این گرفتارى ها پاداش دهد، دوست ندارم که فرزندم اسیر باشد و من زنده باشم».
امام حسین سخنان بشیر را شنید و به او چنین فرمود:
رحمک الله انت فی حلّ من بیعتی فاذهب واعمل فی فکاک ابنک
«خدایت رحمت کند. من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و براى رهایى فرزندت بکوش».
اما بشیر شیفته حسین است و عشق حسین در قلبش بر مهر فرزند نیز بسی فزون بود. پس چنین پاسخ داد: «درندگان، زنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا گردم و در این بیکسی تنهایت بگذارم و سپس سراغت را از کاروانیان بگیرم؛ نه نه، هرگز!»
اما امام نمیخواست بشیر نگران فرزندش و اسارت او بماند فرمود: «پس این جامهها را به فرزندت بده تا برای آزادی برادرش هزینه کند». آنگاه پنج جامه، به ارزش هزار دینار به او داد. به این ترتیب محمد پسر بشیر برای یاری برادرش عازم شد و بشیر خود کنار اباعبدالله باقی ماند.
بشیر در روز عاشورا نیر پس از رجزخوانی به میدان شتافت. ظاهرا با شجاعت بسیار در میدان حضور داشت و آنقدر به جنگیدن ادامه داد تا عاقبت به شهادت رسید. در زیارت الشهدا نیز از بشیر این چنین یاد شده است:
السَّلَامُ عَلَی بِشْرِ بْنِ عُمَرَ الْحَضْرَمِی شَکرَ اللَّهُ لَک قَوْلَک لِلْحُسَینِ وَ قَدْ أَذِنَ لَک فِی الِانْصِرَافِ أَکلَتْنِی إِذَنِ السِّبَاعُ حَیاً إِذَا فَارَقْتُک وَ أَسْأَلُ عَنْک الرُّکبَانَ وَ أَخْذُلُک مَعَ قِلَّةِ الْأَعْوَانِ لَا یکونُ هَذَا أَبَداً
سلام بر بشر بن عمر حضرمی؛ خدا به تو پاداش خیر دهد به جهت اعلام وفاداریت نسبت به امام حسین (ع)، آنگاه که به تو اجازه انصراف داد و در پاسخ گفتی: درندگان زنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا شوم و در این بیکسی تنهایت گذارم و سپس سراغت را از کاروانیان بگیرم، نه، نه، هرگز چنین نخواهد شد!
اما داستان بشیر یک نکته مهم دارد که ذهنم را مشغول کرده است. امام حسین زمانی که خبر اسارت فرزند بشیر را شنید همان ابتدا بیعت خود را از او برداشت. میدانست که برای پدر سخت است که فرزندش را در اسارت ببیند. در ادامه نیز هنگامی که اشتیاق بشیر را به همراهی خود دید باز هم نگذاشت فرزند بشیر در اسارت بماند. پس یکی از فرزندان بشیر را برای آزادی برادرش راهی میکند. امام بزرگوار ما که طاقت اسارت فرزند یکی از یاران خود را ندارد چگونه با غم اسارت اهل بیت خود سر کرده است! به راستی که حسین در راه خداوند خالصانه خود و خانوادهاش را فدا کرد. آیه 27 سوره انفال در ذهنم تکرار میشود:
واعلموا انما اموالکم واولادکم فتنة وان اللـه عنده اجر عظیم
و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است؛ و (برای کسانی که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمی نزد خداست!
آری بیشک برای حسین که با خلوص و صداقت تمام بزرگترین آزمایش الهی را پشت سر گذاشت پاداش عظیمی خواهد بود. ما نیز بهتر است در حد توان خود سیره او را الگوی خود سازیم. امیدوارم تا همیشه به بیعتم با شما وفادار بمانم حسین جان!
4 thoughts on “من بیعت خود را از تو برداشتم!”
سلام برادرجان
عزاداری هاتون قبول …قبلتر محرم برام فقط مداحی حاج محمود کریمی بود و…اما الان چند روز فقط دارم چاوووشی گوش میکنم ،تکیه کوچیک.نمیدونم شنیدید یا نه؟
حس و حال عجیبی داره آهنگ ….
در مورد متن بالا که بسیار دوست داشتم …کاش من هم وفادار بمونم …هر چند در اصل باید اول وفاداری و مصداق های اون رو برای خودم تعریف کنم و ببینم آیا واقعا میتونم یا نه…بار سنگینی که انسان بخواد برای محبوبش به دوش بکشه…وفادار بودن …میوه ی کمیاب این دوران …..
التماس دعا….
سلام
روز و روزگارت به خیر
محمود کریمی در دهه 80 و اوایل دهه 90 تعدادی آثار ماندگار عاشورایی تولید کرده است که نه دیگر تکرار میشود نه با هر چقدر گوش سپردن تکراری…
تکیه کوچک را همان زمان انتشار دانلود کردم و یکی دو بار با تعمق شنیدم. کار خوب و شایستهای است.
به نظرم ذاتا شما انسان وفاداری هستید و سربازی شایسته در سپاه امام.
خودم هم انتخاب متن و تفسیرم از آن را دوست داشتم!
جمعبندی پایانی رو خیلی دوست داشتم همون قسمتی که درباره اسیر شدن خانواده نوشته بودی.
سلام لیموی خوش قریحه.
ممنون که بعد از مدتها با نظر و پیامی این محیط را روشن نمودی!
امیدوارم با بشیربن عمرو حضرمی محشور گردی.