هر ملتی به قهرمانان خود افتخار میکند و آنها را میستاید! با خواندن تاریخ اساطیر در مییابیم که قهرمانان و اساطیر اغلب ملل جهان شباهت جدی به یکدیگر دارند! از سینه ستبر گرفته تا زور بازو و بسی جزئیات دیگر… در زمان حال اما قهرمانان از دل مردم برمیخیزند. شاید قهرمانان امروزی در ظاهر از آنچنان ابهتی برخوردار نباشند اما حداقل هویتشان از قهرمانهای باستانی برای ما ملموستر است! قهرمانانی که در لحظات شکل میگیرند.
وقتی داستان برخی از قهرمانان امروزی را میخوانی از رشادتی که در لحظات خاصی به خرج دادهاند، متعجب میشوی. اما هنگامی که شخصیتشان را بررسی میکنی در نگاه اول آنچنان همه چیز عادی به نظر میرسد که احتمال میدهی آنها را هنگام عبور از کوچه و خیابان یک قهرمان را ملاقات کردهای! در ادامه به زندگی یکی از قهرمانانی خواهیم پرداخت که خودش نیز هیچگاه از ظرفیتی وجود خود آگاه نبود!
مردی در آب (داستان آرلند دی ویلیامز)
روز 13 ژانویه سال 1982 در شهر واشینگتن آمریکا برف سنگینی باریده بود. آن روز مانند بسیاری از روزهای دیگر مقرر شده بود تا پروازی از واشینگتن به سمت فلوریدا انجام شود. اما هواپیمای بویینگ 737 این پرواز ظاهرا وضعیت مناسبی نداشت. البته قبل از پرواز مراحل مربوط به یخ زدایی هواپیما انجام شد. اما روشی که برای یخ زدایی هواپیما به کار رفت در عمل چندان کارگشا نبود. تیم پروازی که برای آن روز در نظر گرفته شده بود چندان تجربه پرواز در هوای برفی را نداشت. در حالی که دمای هوا 4- درجه سانتیگراد را نشان میداد، حوالی ساعت 16 عصر هواپیما به قصد پرواز به سمت واشینگتن حرکت خود را آغاز کرد. با توجه به بروز برخی اشکالات فنی در یخ زدایی هواپیما و هوای نامناسب واشینگتن در روز 13 ژانویه و حتی عدم مهارت کافی تیم پرواز، متاسفانه هواپیمای نتوانست اوجگیری مناسبی داشته باشد. تنها 30 ثانیه پس از پرواز هواپیما با پلی که بر روی رودخانه پوتوماک واقع شده بود برخورد و سقوط کرد. در نتیجه این برخورد همه هواپیما به جز بخش دم آن داخل رودخانه فرو رفت!
اما این همه ماجرا نبود. از بین 79 مسافر هواپیما، 6 نفر زنده مانده بودند. بخشی از هواپیما در سطح آب رودخانه قرار گرفته بود و مسافران آن بخش ظاهرا هنوز شانس زندگی داشتند. اما سطح رودخانه یخ زده بود و ظاهرا امید چندان برای نجات آنها وجود نداشت. شاید تصور کنید که قهرمان داستان از خشکی به دل رودخانه زده و این 6 نفر را نجات خواهد داد! اما این ماجرا کمی تفاوت دارد…
راجر اولیان که با کامیون خود به خانه بازمیگشت نخستین کسی بود که صدای فردی را در رودخانه شنید. او به سمت رودخانه رفت و داخل آب شد. افراد دیگر نیز خود را به لبه آب رودخانه رساندند تا به او کمک کنند. اما سردی آب باعث شد تا راجر اولیان تنها پس از چندمتر حرکت در آب به سمت ساحل بازگردد. چندنفر دیگر نیز تلاش کردند تا به آب رفته و بازماندگان را نجات دهند اما آنها نیز بعد از چندمتر شنا کردن متوجه شرایط دشوار آب رودخانه شده و به ساحل باز میگشتند. مردمی که کنار رودخانه جمع شده بودند سعی میکردند به افراد بازمانده امید دهند.
آن روز به علت کولاک ترافیک سنگینی وجود داشت اعزام نیروی امدادی به محل حادثه بسیار دشوار بود. در حالیکه حادثه ساعت 16:01 رخ داده بود آمبولانس حدود ساعت 20:16 به محل حادثه رسید! کشتی یدککش ساحلی (مسئول شکستن یخها و حرکت روی آب یخ زده در شرایط بحرانی) برای انجام ماموریتی دیگر به محلی دور از حادثه رهسپار شده بود.
امدادگرانی که زودتر به محل حادثه اعزام شده بودند تجهیزات کافی برای مقابله با چنین شرایطی را نداشتند. دمای آب بسیار سرد بود و یخ زدگی آب مانع شنا کردن میشد. خبرنگاران زیادی نیز در محل حادثه حضور داشتند. تلاش مامورین نجات و افراد حاضر در صحنه توسط خبرنگاران ضبط شده و به صورت مستقیم پخش میشد. مردم و امدادگران تلاش کردند تا با کمربندهایشان و کابل باتری ماشین یک طناب امداد بسازند اما تلاششان بینتیجه بود. صدای افرادی که در آب بودند همچنان شنیده میشد.
حدود ساعت 16:20 هلیکوپتر امداد خود را به محل حادثه رساند و بالای لاشه هواپیما حرکت میکرد. هلی کوپتر طنابی را به پایین پرتاب کرد. برت همیلتون اولین کسی بود که طناب نجات را دریافت کرد و از آب خارج شد. پس از مدتی کوتاه دوباره هلیکوپتر نجات در محل لاشه هواپیما حاضر شد. خبرنگاران و افرادی که در ساحل حضور داشتند منظره عجیبی مشاهده کردند. مردی حدودا 50 ساله طناب نجاتی که به سمت او انداخته شده بود به مسافر دیگری داد. خبرنگاران چنین گزارش دادند: “مردی در آب طناب نجات را به مسافر دیگر سپرد.” در دل این حادثه تاریک، اتفاق روشنی به وقوع میپیوست! مردی نجات شخص دیگری را به نجات جان خود ترجیح داده بود. خبرنگاران با هیجان فداکاری او را شرح میدادند. چون آنها نمیدانستند نام این انسان فداکار چیست او را “مرد در آب” مینامیدند.
بیش از 20 دقیقه از سقوط هواپیما گذشته بود. خطر یخزدگی بازماندگان وجود داشت. هلی کوپتر نجات به سرعت خود را دوباره به محل استقرار بازماندگان رساند. مرد در آب بار دیگر موجب شگفتی حاضرین و خبرنگاران شد. هلی کوپتر نجات دو طناب به سمت بازماندگان فرستاد چون احتمال میداد که دیگر فرصت نجاتی باقی نباشد. مرد در آب خط نجاتی که به سمت پرتاب شده بود را به سمت دو مسافر دیگر انداخت. یک مرد و یک زن خط نجات را گرفتند. گزارشگران با هیجان بیشتری اتفاقات را گزارش میکردند: “مرد در آب باز هم از طناب برای نجات خودش استفاده نکرد”. خط نجات دیگری نیز به سمت مسافر دیگری رها شد.
خبرنگاران از فداکاری مرد در آب ذوق زده بودند. “مرد در آب حدودا 50 ساله است”. همه خبرنگاران و حاضرین در صحنه نگران مرد در آب بودند. قهرمان واقعی داستان هنوز در آب بود و خطر جانش را تهدید میکرد. نجات این سه نفر حدود 10 دقیقه زمان برد. همه نگران مرد در آب بودند. هنگامی که نیروهای امدادگر برای نجات مرد در آب به سمت لاشه هواپیما حرکت میکردند حاضرین صحنه غمانگیزی را مشاهده نمودند. مرد در آب همراه با بخش باقیمانده هواپیما در آب فرو میرفت. گزارشگران برای رسانههای مختلف این لحظه را چنین گزارش کردند: “مرد در آب غرق شد”.
شاید امدادگرانی که در هلیکوپتر نجات حضور داشتند آن روز کار بزرگی انجام دادند و 5 نفر را نجات دادند. اما قهرمان واقعی این داستان شخص دیگری است! آری قهرمان این داستان برخلاف عادت همه افسانهها، خود بین قربانیان حضور داشت. او از سیارهای دیگر نیامد تا به بازماندگان یاری برساند. شاید به ظاهر حتی کار سادهای کرده بود. کاری که نیاز به قدرت بدنی بالایی نداشت. او فقط طناب نجات را به دیگران واگذار کرده بود. صحبت از هیچ نیروی ماورایی یا قدرت خارقالعادهای وجود ندارد. کسی که حتی گزارشگران نام او را نمیدانستند! اما اصطلاح مرد در آب به عنوان یک قهرمان شجاع در ذهن همه بینندگان تلویزیونی و حاضرین در محل حادثه ثبت شد. راجر روزنبلات نویسنده آمریکایی در یک نوشته که بعدها عنوان یک کتاب شد به توصیف مرد در آب پرداخت. بخشی از نوشته او را میخوانیم:
دو شکل از طبیعت در این حادثه با یکدیگر در برخورد بودند: عناصر طبیعی و انسان. چهارشنبه گذشته، عناصر طبیعی مانند همیشه، بی تفاوت بودند و پرواز ایرفلوریدا 90 را سرنگون کردند. و در همان بعدازظهر، طبیعت انسان - که در اسرار خودش دست و پا می زد و می لرزید - به این موقعیت خاص رسید.
از چهار قهرمان شناخته شده این رویداد، سه نفر (اعضای تیم امداد که نجات دیگران بخشی از شغل آنهاست) میتوانند رفتار خود را توضیح دهند...
اما شخصی که بیشترین بار عاطفی حادثه را بر عهده دارد، کسی است که در ابتدا به سادگی به عنوان "مردی در آب" شناخته میشد. (فردی طاس، احتمالاً 50 ساله، با سبیلی عجیب و غریب) او با پنج بازمانده دیگر در حالی که به قسمت دم هواپیما چسبیده بود دیده میشد. آشر و ویندزور (اعضای تیم امداد) این مرد را هوشیار و در حالت عادی توصیف کردند. هر بار که یک طناب نجات را به سمت او پایین میآوردند، او آن را به یکی دیگر از مسافران منتقل میکرد. ویندزور گفت: «من هرگز کسی را با این تعهد ندیدهام.» وقتی هلیکوپتر برای نجات او برگشت، مرد زیر آب غرق شده بود.
یکی از دلایلی که باعث توجه ملی به این فرد شد، از خودگذشتگی او بود. ناشناس بودن او نیز دلیل دیگر توجه جامعه به اوست که میتوان او را به صورت یک شخصیت کلی تصور کرد. برای مدتی او نماد همه انسانها بود و به این ترتیب اثبات کرد که هیچ انسانی عادی نیست.
با این حال، او هرگز از ظرفیت وجودی خود آگاه نبود. تنها چند دقیقه قبل، او در یک هواپیمای معمولی در میان مسافران عادی نشسته بود و با وظیفهشناسی به صحبتهای مهماندار گوش میداد که به او میگفت کمربند ایمنی خود را ببندد و به علامت سیگار کشیدن ممنوع توجه کند. بنابراین مرد ما کنار سایر مسافران به صندلیش تکیه داد، افرادی که برخی از آنها زندگی خود را مدیون او خواهند بود. شاید او شروع به مطالعه کرده یا حتی چرت زده باشد شاید هم از سخنان تندی که آن روز صبح در دفتر کار خود زده، پشیمان شده بود.
سپس ناگهان فهمید که این سفر عادی نخواهد بود. مانند هر فرد دیگری که در آن پرواز بود، او نیز شوق زندگی داشت. همین موضوع آخرین عمل او را بسیار حیرتآور میکند. برای لحظاتی در آب، او باید متوجه شده باشد که اگر به دادن طناب به دیگران ادامه دهد، زنده نخواهد ماند. او این موضوع را میدانست، مهم نیست که سرما چقدر بر جانش اثر گذاشته باشد. هنگامی که هلیکوپتر با آخرین بازمانده از زمین بلند شد، او تماشا کرد که همه چیز در جهان از او دور میشود و او آگاهانه اجازه میدهد این اتفاق بیفتد...
راجر روزنبلات این نوشته را نخستین بار در تایم منتشر کرد. این نوشته آنقدر تاثیربرانگیز بود که رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا در مراسم یادبود قربانیان برخلاف تمام عادتهای قبلی به خواندن همین نوشته بسنده کرد. اما این همه ماجرا نبود.
تا حدود یک سال پس از حادثه همچنان هویت قطعی مرد در آب ناشناخته بود. اما براساس شواهد و علائم موجود و همچنین گفتههای شاهدان مشخص شد که مرد در آب شخصی به نام آرلند دین ویلیامز جونیور بوده است.
او هنگام حادثه 46 ساله بود. آرلند یک بازرس بانک بود و به عنوان یک فرد عادی در جامعه شناخته میشد. قبل از این حادثه هیچ چیز شگفتانگیزی در زندگی آرلند وجود نداشت و روال زندگی او تقریبا عادی بود. او دو فرزند (یک پسر و یک دختر) داشت. او از همسر اولش جدا شده بود و در شرف ازدواج با زنی دیگر قرار داشت. چیزهایی که ثابت میکند آرلند یک انسان فرازمینی نبود! نکته جالب در مورد این قهرمان این است که اطرافیان او تاکید کردهاند که آرلند از آب میترسید!
آرلند هنگام حادثه 46 ساله بود و حالا تقریبا بیش از 42 سال از حادثه میگذرد. شاید اگر آرلند در آن حادثه زنده میماند مانند دیگر بازماندههای حادثه نامش به فراموشی سپرده میشد. اما عمل قهرمانانه او باعث شد تا نامش جاویدان گردد. دولت آمریکا نیز برای یادبود او کارهای مختلفی انجام داد که مهمترین آنها عبارتند از:
1- پلی که بر روی رودخانه پوتوماک قرار داشت به افتخار او به پل یادبود آرلند دی ویلیامز جونیور تغییر نام داد.
2- مدال طلای نجات غریق گارد ساحلی توسط رئیس جمهور آمریکا رونالد ریگان به نیابت از او به خانوادهاش اهدا شد.
3- در سال 1984 دو سال بعد از حادثه دانلی رودز فیلمی از حادثه و قهرمانی ویلیامز ساخت.
4- یک مدرسه در زادگاه آرلند ویلیامز نیز به نام او ساخته شد.
5- سارا هیکمن خواننده پاپ نیز برای تجلیل از او آهنگی به نام آخرین مرد در آب منتشر کرد.
و این چنین در ظرف چند دقیقه یک انسان معمولی نام خود را در تاریخ جاودانه کرد!
2 نظرات در مورد “قهرمانان امروزی (1) داستان مردی در آب”
داستان جالبی بود. مرد در آب کی بود؟ مشخص شد یا نه؟
زودتر بقیشو بنویس تا بخونم
لیمویی ادامهشو دیشب گذاشتم تا بیش از این منتظر نمونی🙂