ماری آن بیوان (1933-1874) در اویل قرن بیستم به عنوان زشتترین زن دنیا شناخته شد. اما این عنوان نمیتواند ماجرای کامل زندگی ملالانگیز او را توصیف کند. بیوان برخلاف آنچه تصور میشود در سالهای جوانی بانویی جذاب به شمار میرفت و در کنار همسرش زندگی خوبی داشت. اما روزگار با او مهربان نبود و ماری برای رفاه فرزندانش، زندگی اندوهناکی برای خود برگزید. با هم داستان تراژیک او را خواهیم خواند.
ماری آن بیوان سال 1874 در یک خانواده کارگری در انگلستان متولد شد. ظاهر او در کودکی مانند بقیه بود و نقصی در چهرهاش وجود نداشت. در عنفوان جوانی ماری به عنوان پرستار استخدام شد در حالیکه چهره مطلوبی داشت. 28 ساله بود که با توماس بیوان ازدواج کرد. در سال 1906 زمانی که 32 ساله بود علائم اولیه آکرومگالی در او پدیدار شد. این بیماری سبب رشد نامتوازن اعضای بدن او میشد و چهرهاش را به تدریج تغییر میداد. سال 1914 زمانی که چهل ساله بود و 4 فرزند داشت همسرش توماس درگذشت. او نمیتوانست به تنهایی از پس مخارج زندگی فرزندانش بربیاید. پس زندگی برای او و فرزندانش بسیار دشوار شد. در این زمان ماری بیوان به عنوان مادری فداکار تصمیم گرفت آیندهاش را نابود کند تا فرزندانش شرایط بهتری داشته باشند.
ماری بیوان برای بهدست آوردن مخارج زندگی فرزندانش در مسابقه زشتترین زن دنیا شرکت کرد. او در این مسابقه بین حدود 250 زن عجیب و غریب توانست عنوان نخست را بهدست آورد. بیماری ماری گسترش مییافت و زشتی او فزاینده بود. ماری بیوان که عنوان زشتترین زن جهان را در اختیار داشت، از این موقعیت برای کسب درآمد بیشتر استفاده کرد. چهره ناموزون او در سیرکها نمایش داده میشد و به ازای آن صاحب سیرک به او پولی پرداخت میکرد. او توهینها و نگاههای منزجر کننده تماشاگران را تحمل میکرد تا فرزندانش در شرایط مناسبی پرورش یابند. ماری در سالهای آخر عمرش به خاطر بیماری دچار درد شدیدی بود و حتی بیناییش را هم از دست داد اما همچنان به نمایش چهره نامتوازنش ادامه داد.
درآمد ماری از نمایش چهرهاش، در آن زمان حدود 5000 دلار بود که معادل یک میلیون دلار امروز است. او در هدف خود برای تامین نیازهای فرزندانش موفق شد به گونهای که پسرش به عضویت نیروی دریای درآمد و ماری همواره به جایگاه او افتخار میکرد. سرانجام در سال 1933 در 59 سالگی زندگی غمانگیر ماری بیوان به پایان رسید.
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
جز رنج، چه بود سهمت از این همه عشق؟
مظلومترین عاشق دنیا، مادر!
بخش عکس و مکث باید شامل تصاویر زیبایی باشد اما در چهره ماری آن بیوان نمیتوانید زیبایی خاصی پیدا کنید. کاش امکان داشت که تصویری از اعماق قلب او اینجا منتشر کنم. مطمئنا قابی زیبا و بهیاد ماندنی میشد.
آری به راستی مادر مظلومترین عاشق دنیاست. متعجبم که خداوند چه مهر عجیبی در وجود مادران قرار داده است که میتوانند تا این حد فداکار و دلسوز باشند. قبلا هم در نوشتههایم به موضوع مادر اشاره کردهام، مثل این مطلب: شهید ویگن گاراپیدی
حرف بیشتری درباره جایگاه مادر ندارم. نه اینکه کلام من به پایان رسیده باشد! نه، اما فکر میکنم هرچه بگویم باز هم حق مطلب ادا نشده و تلاشم برای شناخت این واژه عظیم همچنان بیهوده است. در پایان امیدوارم خداوند همه مادران را حفظ نماید و اگر مادری در قید حیات نیست، مورد رحمت و آمرزش الهی قرار بگیرد.
11 thoughts on “ماری بیوان؛ زشتترین زن دنیا یک مادر بود!”
مادر جذابترین موجود عالمه چه انسان باشه و چه پرستو
بله از خودگذشتگی مادران فقط محدود به انسانها نیست.
خیلی خیلی زیبا و متأثر کننده بود
سلام ابوالفضل عزیز
امیدوارم همواره درخشان باشی
خدا رو شکر در آخرین سفر دیدمت و کمی از حجم دلتنگیم کاسته شد.
برای مادرم در بهشت مینویسم
سلام
حال همه ی ما خوب نیست
اینجا جهنم است بی تو جهان
برگرد
و باز برایم غزل بخوان
برگرد
مادرم
اینجا ،زمان ،زمین ،هوا و هر آنچه است
بی تو یعنی
قفسی تا همیشه سرد
……..
(شعری نیمه رها شده که قبلتر برای مادرم گفتم )
برای مادر بزرگوارتان صحت و سلامتی و برای مادرم و مادران ساکن در بهشت آرامش طلب میکنم .زیرا مادران حتی در بهشت نگران و دلواپس فرزندانشان هستند.
چه شعر به جا و سرشار از اندوهی!
خداوند روح مادر شما را در جوار رحمتش ساکن نماید… آمین
چه شباهت متفاوت و عجیبی! در خاطرم است که همان دوستی که قبلتر صحبتش را کرده بودم مادرش را از دست داده بود و من یکبار در سالگردش این شعر را به دوستم تقدیم کردم:
مادرم رفت، دلم سوخت، چه مايوسم من
جای آن صورت پرمهر، كه را بوسم من
من بسي شيشه شكاندم و فقط داد زدم
تا بیایی و بگويی كه عجب لوسم من
“مردهی زنده” براي همه نامفهوم است
بهر توصیف ببین مورد ملموسم من
شده اين خانه كليسا و تو روح القدسي
با صدايم به ياد تو بيفتند که ناقوسم من
رفتي و بعد تو من، با غم تو پير شدم
روح من مرده و همراه تو ميپوسم من
مربوط به 7 سال پیش است و نسخه اولیه ای است که هیچگاه ویرایش نشد.
این را هم دیروز دوباره در لابلای همان صفحات خواندم!
به طور کامل از خاطرم خارج شده بود.
چه شعر زیبایی
واقعا خودتون سرودین؟
همونجا توضیحاتشو نوشتم!
همه چیز در این جهان نشانه است برادرم،به این قضیه به جد معتقدم.خوشحالم که یادآوری دوباره شد برایتان .
ممنون که شعر را به اشتراک گذاشتید.من بارها شیشه شکستم اما نیامد ….😭🥹😔
روح و قلبت همیشه سبز به عشق .
و خداوند که بهترین پناه و نگهدارنده است ،پناه و حافظ مادرتان باشد برای شما .
پروردگار یکتای بینیاز تمامی مادران را در بهشت سکنی دهد.
ماری بیوان چقدر قلبت زیباست
آمین!