باب مارلی: می‌گویی باران را دوست دارم اما…

  1. رضا محمدیان
  2. ادبیات
  3. باب مارلی: می‌گویی باران را دوست دارم اما…

باب مارلی (1981-1945) خواننده، ترانه سرا و موسیقی‌دانی با اصالت جامائیکایی بود که در آمریکا زندگی می‌کرد. مضامین اجتماعی و عاشقانه متن اغلب آثار او را تشکیل می‌داد. مارلی جز خوانندگان پرفروش تاریخ موسیقی است. پدرش سفید پوست و مادرش سیاهپوست بود همین موضوع زمینه‌ای شد تا طعم تلخ تبعیض نژادی را در همان نوجوانی بچشد. مارلی در حالی که در اوج دوران موسیقیایی خود بود به سرطان پوست مبتلا گشت. در سال 1981 در 36 سالگی حیات مارلی به پایان رسید.

باب مارلی می گویی باران را دوست دارم

شاید اگر قرار بود براساس منطق اشخاص و مطالب در سایتم قرار بگیرند مارلی باید در بخش موسیقی معرفی می‌شد. اما نوشته‌ شاعرانه‌ای که در ادامه به آن می‌پردازم آن‌قدر درخشان است که سبب گردید تا نام مارلی در بخش ادبیات سایت هم قرار بگیرد. با این نوشته زیبا نخستین بار حدود 9 سال پیش آشنا شدم. شخصی که سلیقه ادبی‌ام را می‌دانست آن را برایم در تلگرام ارسال کرده بود.

می‌گویی باران را دوست دارم
اما هنگام قدم زدن زیر باران، چتر می‌گشایی!

می‌گویی آفتاب را دوست دارم،
اما هنگام درخشش خورشید، پی سایه می‌گردی!

 

می‌گویی باد را دوست دارم
اما وقتی باد می‌وزد، پنجره را می‌بندی!

اکنون ترس مرا دریاب
هنگامی که می‌گویی دوستت دارم.

باب مارلی

می‌گویی باران را دوست دارم

باب مارلی چه زیبا به تضاد بین گفتار و رفتار پرداخته است. اغلب ما انسان‌ها حرف‌های زیبایی می‌زنیم چه در تقابل با معشوق و چه در تقابل با سایر انسان‌ها… اما هنگام عمل کردن به همان حرف‌ها به ناتوانی خود پی می‌بریم. جالب است بدانید در متن اصلی نوشته، مارلی از کلمه Love استفاده کرده بود که بار معنایی و مسئولیتی بیشتر نسبت به Like دارد. یعنی نوشته‌اش اینگونه آغاز می‌شد: “You say you love rain”. کاش در قبال Love گفتن‌هایمان مسئولیت‌پذیرتر بودیم…

چه بسیار دفعاتی که باران، خورشید و باد را از خود رانده‌ایم. می‌شود به این شعر بندهای زیادی اضافه کرد؛ مثلا: «می‌گویی مادرم را دوست دارم اما زمانی که به مراقبت و یاری‌ات نیاز داشته باشد، بهانه تراشی می‌کنی».

از نوشته مارلی لذت ببرید.

2 thoughts on “باب مارلی: می‌گویی باران را دوست دارم اما…

  1. سلام برادر رضای عزیز
    بعد مدتی ،فارغ از سفر با شاگردانم در مسیر عشق ،به خانه برادرم آمده ام تا اندکی آرام بگیرم اما چه روزی ،دیروز شاعر دوست داشتنی و پر مهری رو از دست دادیم که …..بگویم با مرگ هر شاعری ،عمرم کم میشود باور میکنی؟
    گاهی فکر میکردم نوع ارتباط بهمنی بزرگ با همه و مهر بی پایانش نسبت به انسان ها و سواستفاده بعضی نامردان از او ،حساب شده است .اما الان احساس میکنم ،روح بلند او باعث می‌شد هیچ وقت ،هیچ کس رو از خودش دریغ نکنه….وقف عام برای همه ….
    بله چه بسیار آدم های که با صدای بلند میگن،دوستت دارم اما در لحظه ای که باید نیستند….
    من باور دارم به نیروی عشق و هیچوقت روی این آدمها حساب باز نکردم میدونید چرا ،
    چون عشق و دوست داشتن رو «با معادله ،دو دو تا چهارتا»درک کردند.نه با جانسون….

    برادرجان،ببخش ،پراکندگی حرفهام رو …
    این مدت ،دوری از یارم ،همنشینی با نسلی بی قرار و پرسشگر ،سفر ،داغ بزرگان ،سیاست تلخ آقای دکترِ مرادِ علی…..
    و چه بسیار دلم هوای …..
    بگذار شعری به یادگار از استاد بهمنی در خانه ی برادرم بنویسم …
    با همه ی بی سر و سامانی ام
    باز به دنبالِ پریشانی ام

    طاقتِ فرسودگی ام هیچ نیست
    در پیِ ویران شدن آنی ام

    آمده ام بلکه نگاهم کنی
    عاشقِ آن لحظه ی طوفانی ام

    دل خوشِ گرمای کسی نیستم
    آمده ام تا تو بسوزانی ام

    آمده ام با عطشِ سال ها
    تا تو کمی عشق بنوشانی ام

    ماهیِ برگشته زِ دریا شدم
    تا تو بگیری و بمیرانی ام

    خوب ترین حادثه می دانم ات
    خوب ترین حادثه می دانی ام؟

    حرف بزن ابرِ مرا باز کن
    دیر زمانی است که بارانی ام

    حرف بزن حرف بزن سال هاست
    تشنه ی یک صحبتِ طولانی ام

    ها…به کجا می کِشی ام خوبِ من؟
    ها…نکشانی به پشیمانی ام!

    1. سلام
      امیدوارم زندگیتان بر مدار آرامش باشد. سفرهایتان به نیکویی
      آقای بهمنی را با خاطره شعری که برای امام رضا علیه‌السلام سروده بود به خاطر می‌آورم. خاطراتش درباره حسین منزوی هم خواندنی است. حالا خاطرات خودش هم خواندنی می‌شود.
      اما شعری که یادداشت کردید (خوبترین حادثه میدانمت) نام کتاب گزینه اشعار بهمنی (چاپ نیماژ) است. این اثر خاص جز نقاط درخشان کتابخانه‌ام است.

      حرف‌هایم را با کنایه از مارلی به خودم به پایان برسانم:
      می‌گویی نوشتن را دوست دارم اما هفته‌ای یک بار هم مطلب نمی‌نویسی!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

حسین منزوی شاعر معاصر
ادبیات
رضا محمدیان
پلنگ و ماه | حسین منزوی

حسین منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵) را می‌توان جز شاعرانی دانست که با جان و دل شعر می‌سرودند. زندگی منزوی سراسر فراز و نشیب است. از درخشش در

ادامه مطلب »