نیکلای گوگول (1852-1809) نویسنده سرشناس روسی است. گوگول از 20 سالگی نوشتن را شروع کرد و تا پایان عمر کوتاهش تعداد قابل توجهی اثر ارزشمند خلق کرد. یادداشتهای یک نویسنده از کتابهای قابل توجه گوگول است که شامل 8 داستان کوتاه میباشد. در این کتاب گوگول سعی دارد با زبانی طنز و فانتزی برخی مسائل اجتماعی را توضیح دهد. در اینجا بخشی از این کتاب را که به “نه گفتن” میپردازد، خواهیم خواند.
نخستین بار در 16 سالگی با نیکلای گوگول آشنا شدم. تا آن زمان حتی اسم چنین نویسندهای را نشنیده بودم. در کتابخانه مدرسه کتابی را دیدم که عکس روی جلد آن صحنهای از نبردی را به تصویر میکشید و نام عجیبی داشت. با خودم گفتم تاراس بولبا دیگر چه اسمی است! برایم عجیبتر از آن نام نویسنده کتاب بود: نیکلای گوگول. چرا تا به حال اسم این نویسنده را نشنیده بودم؟
به هر حال در آن سن و سال کشف چیزهای جدید و احساس تجربههای تازه برایم از امروز ارزشمندتر بود. پس کتاب را به امانت گرفتم و طی یک هفته آینده با یکی از نویسندههای بزرگ جهان آشنا شدم. البته این نوشته درباره تاراس بولبا نیست و محتوای آن هم ارتباطی با آن کتاب زیبا ندارد. اما فرصت را مغتنم شمردم و درباره آشنایی خودم با گوگول چندخطی نوشتم. نمیدانم چرا در رسانهها نام گوگول و آثارش تا این حد کم بازتاب داده میشود؟
کتاب یادداشتهای یک نویسنده شامل 8 داستان کوتاه جذاب از گوگول است. این کتاب با عنوان داستانهای سنت پترزبورگی نیز شناخته میشود. نوشتن این مجموعه داستان حدود 7 سال از گوگول وقت گرفت. گوگول در نوشتههایش همواره سعی میکند برخی مسائل اجتماعی را بیان کند. در اینجا بخشی از کتاب یادداشتهای یک نویسنده را میخوانیم که به صورت واضح بیان میکند همانطور که نه گفتن را یاد میگیریم باید گوشی برای نه شنیدن هم تربیت کنیم!
یاد بگیر گاهی آرام و متین توی چشمهای طرف مقابلت نگاه کنی و بگویی: نه! نمیروم، نمیخواهم، نمیکنم، نمیخورم و...
حتی اگر آن چشمها، چشمهای من یا پدرت باشد، باز هم آرام به آنها نگاه کن و گاهی بگو: نه!
نه گفتن موهبت بزرگیست که یاد گرفتنش جهانت را امنتر میکند و روانت را آسودهتر.
همانقدر که نه گفتن را یاد میگیری گوشهایت را برای نه شنیدن آماده کن. بگذار دیگران هم این «نه» خاموش و بدنام را بر زبان آورند. بگذار «نه» از بدنامی و بدیُمنی دربیاید.
«نه» درحقیقت موجود خوب و سربهزیری است، اما اگر همین «نه» سربهزیر، پشت آریهای ساختگیمان پنهان شود بزودی از ما موجودی نقابدار و بیمار میسازد که یک گُردانِ عصبانی از «نه»های سرکوبشده روانش را اشغال کرده است.
یاد بگیر نه بگویی و نه بشنوی! کار سختی نیست، من توانستم.
قبلا درباره نه گفتن با شما صحبت کرده بودم و حتی نوشتهای از دیمون زاهاریادس را با شما به اشتراک گذاشته بودم. می توانید آن نوشته را هم دوباره مطالعه کنید: هنر نه گفتن از دیمون زاهاریادس.
اما این نوشته گوگول یک باریکبینی خاصی دارد. او میگوید علاوه بر یادگیری مهارت نه گفتن خود را برای نه شنیدن هم آماده کن. ضمنا نه گفتن یا رد خواستههای دیگران را میتوان نشانهای از یکرنگی دانست.
آیا شما هم از نه گفتن به دیگران هراس و شرم دارید؟ آیا گوشهایتان آمادگی نه شنیدن دارد؟