داشتن معبود به معنای داشتن تکیه گاهی است که در تلاطم و اضطراب زندگی میتوان با یاد او آرامش شد. حداقل رابطه من و خدایم اینگونه است. نیایش هر چند ساده، میتواند روح مرا سبک کند. البته برای هر شخصی زمانهایی وجود دارد که ساده تر می تواند با خدایش خلوت کند. به شخصه شب قدر یکی از زمان هایی است که من برای نیایش با خدا حال بهتری دارم. شب بیست و سوم رمضان امسال هم برای من فرصتی بود تا با خدای خودم صحبت کنم و او نیز با من سخن بگوید.
همانطور که در مقدمه به آن اشاره کردم موقعیتهایی وجود دارد که مناجات با خداوند برای انسان سادهتر است. البته او همیشه آماده پذیرش ماست، اما ظاهرا ما در اغلب موارد به کارهای مهمتری مشغول هستیم! برای من همانطور که ابتدا بیان کردم ایامی مانند شب قدر جز همان زمانهای طلایی است. البته عواملی هم شدت این واکنش را تشدید میکند. مثلا من در تنهایی قدرت و تمرکز بیشتری دارم. چه برای مطالعه، چه تفکر و چه عبادت. شب بیستوسوم ماه رمضان امسال برای من هم شب قدر بود و هم در تنهایی، فرصتی برای خلوت کردن با معبودم داشتم.
به خاطر آوردم که طی یک سال گذشته قول و قرارهایی با خداوند گذاشته بودم اما در انجام آن چندان موفق نبودم. باز هم با کاستیهای گذشته به او روی آورده بودم اما مانند گذشته به رحمتش امیدوار هستم. حال خوبی داشتم و با او قرار گذاشتم تا در سال آینده بهتر از گذشته به عهد و پیمانی که با او میبندم وفادار باشم. دوست داشتم خدا نیز با من سخن بگوید. به همین دلیل تفالی به قرآن زدم تا سخن او را نیز بخوانم و بدانم چه درباره من میگوید. آیه زیر نتیجه تفال من بود:
وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ ۖ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ ۚ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا.
و زمانی که در دریا سختی و آسیبی به شما رسد، هر که را جز او می خوانید ناپدید و گم می شود و هنگامی که شما را [با سوق دادنتان] به سوی خشکی نجات دهد [از خدا] روی می گردانید. و انسان [با اینکه الطاف خدا را همواره در زندگی خود لمس می کند] بسیار ناسپاس است.
آری سخن برای من کاملا مصداق داشت. هرگاه که در زندگی مشکلی داشته باشم خدا را به یاد خواهم آورد و زمانی که در رفاه و آسایش هستم او را فراموش میکنم. بارها زمانی که از همه ناامید شده بودم، خدا به یاریم شتافته بدون آنکه متوجه باشم. اما هر بار در ساحل امن او را از یاد برده ام. مانند همیشه اما اینبار از خشکی با خدایم عهد میبندم. تلاش خواهم کرد امسال بنده بهتری برای او باشم. با او پیمان می بندم که بیش از گذشته در خدمت او و بندگانش باشم.
رابطه شما با خدا چگونه است؟ حضورش را حس می کنید؟
4 نظرات در مورد “گفتگوی شبانه با خدا”
علی آن شیر خدا شاه عرب*** الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است*** دل شب محرم سرّالله است
سلام نیمای عزیز
ممنون از شعر زیبای شما
خدایی که وقتی سختی در پی اش،روانم و در آسانی و خوشی ایام،دچار نسیان و از او گریزان ….
باز خدایی میکند و احاطه م ،میکند و عشق که والاترین و بالاترین نعمت است بر من ارزانی میدارد،
چه بگویم که این بنده ی ضعیف و مسکین و مستکینش،باز بر همان صراط است و باز نافرمان ….
حال که معشوق دور است و
پای من لنگ و خرما بر نخیل
دوباره بر ریسمان الهی اش چنگ زدم .
آقای محمدیان عزیز ،کاش انسان دچار نسیان نمیشد و عصیان نمیکرد و تا همیشه عبدی مطیع برای معبودش میرود …..
دعا بفرمایید
بی نهایت در این کامنت شما معنا ریخته و آن چنان شعر و کلام مترادف آن به ذهنم متبادر میشود که بیانش دشوار است. اما خلاصه همهی آن همه قیل و قال ذهنم همین بیت فاضل نظری است:
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است