اروین یالوم (1931) روانپزشک و نویسنده موفق آمریکایی است. خانواده یالوم از مهاجران روس به شمار میرفتند. یالوم در سال 1960 در رشته روانپزشکی فارغ التحصیل شد. سال 1963 یالوم به عنوان استاد دانشگاه استنفورد آغاز به کار کرد. یالوم به عنوان یک نویسنده آثار درخشان بسیاری دارد. کتاب دروغگویی روی مبل یکی از آثار مطرح اوست که به مباحث بین بیمار و روانکاو میپردازد. در ادامه بخشی از این کتاب را خواهیم خواند:
اروین یالوم در سالهای نخست فعالیتش صرفا به عنوان یک روانپزشک شناخته میشد. اما علاقه او به مطالعه و ادبیات سبب گردید تا در ورای دنیای روانپزشکی، تجربیات و داستانهای بیمارانش را به رشته تحریر درآورد. آشنایی یالوم با فلسفه باعث شد تا او روشهای درمانی ویژهای را به کار ببرد. استعداد نویسندگی یالوم نیز تاثیر مثبتی بر فروش کتابهایش داشت. کتاب دروغگویی روی مبل که در سال 1996 توسط او نوشته شد علاوه بر روانپزشکی و فلسفه شامل برخی تجربیات شخصی این نویسنده میباشد. مطابق با عنوان کتاب در دروغگویی روی مبل نویسنده به بررسی برخی دروغهای رد و بدل شده بین بیمار و درمانگر میپردازد. یالوم در نوشتن همواره سعی میکند ذهن خواننده را با مفاهیم جالب و جذابی درگیر نماید. مثلا در بخشی از کتاب دروغگویی روی مبل، خواننده درس بزرگی از بازی شطرنج میآموزد!
پدربزرگ من؛
چیز زیادی ازش یادم نمیاد جز اینکه شطرنج بازی کردن رو بهم یاد داد.
هر بار که بازیمون تموم میشد و مهره ها رو توی جعبه اش میذاشتیم، یه چیز بهم میگفت، هنوز صدای آرومش تو گوشمه: " میبینی کرول! زندگی مثل شطرنجه، وقتی بازی تموم میشه همه مهرهها، پیادهها، شاهها و وزیرها همه به یک جعبه برمیگردن.
اروین یالوم به خوبی از بازی شطرنج استفاده کرده تا به موضوع مرگ بپردازد! دنیای انسانها هم مانند شطرنج است. هر مهرهای باشی چه شاه و چه سرباز، چه برنده و چه بازنده پس از پایان بازی در جعبهای آرام خواهی گرفت! به عنوان یک علاقهمند همیشگی شطرنج این مثال برای من لذت بیشتری دارد.
امیدوارم در صفحه شطرنج زندگی در نقش هر مهرهای که هستید به خوبی بازی کنید و زمانی که به جعبه بازگشتید افسوس چندانی نداشته باشید.
8 نظرات در مورد “درس بزرگ بازی شطرنج برای اروین یالوم”
از یالوم،فقط کتاب وقتی نیچه گریست روخوندم و این کتاب رو که معرفی کردید رو نه،جالب بود و حتما سر فرصت میخونم .
روش اروین یالوم که هر انسانی (بیمار)براش یه داستانِ منحصر به فرد و اون با نظر به اینکه باید بر اساس داستان هر فرد به علت بیماری ش پی برد و یکی از راههای درمان رو اینطور در روش شناسی خودش نام میبره برام همیشه جالب بود .
برادر جان ،اگر کتاب وقتی نیچه گریست رو نخوندید ،پیشنهاد میکنم بخونید ،چالش جالبی داره ،پیوندی از خیال و واقعیت و بسیار بسیار جلوه ای متفاوت از عشق ….
الان اگه نگی ،مگه میشه در جایی ،کتابی ،زمانی،تو دنبال عشق نگردی .به خدا ،من دست رو هر کتابی بزارم حتی فیزیک و …..به قول یونس از لابه لای کتاب ،یه عشق آخر پیدا میکنی😂 .
دست خودم نیست .بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست،مگه نه برادر رضای جان؟
واقعا سطح و میزان مطالعه شما فوق العاده است. از هر نویسنده شاخصی چند اثر خواندهاید. فکر میکنم شما هم اگر حوزه کاریتان شبیه یالوم بود عملکردتان به او شباهت داشت. هرچند احتمالا الان هم از دانشآموزان خود داستانهایی میدانید و سعی در رفع چالش آنها دارید.
در رابطه با یافتن عشق از دل هر کتابی باید خدمت شما عرض کنم که هر چیز که در جستن آنی، آنی…
در جهان ،کاری جز خواندن کتاب و شنیدن موسیقی و قدم زدن زیر باران البته بی چتر و عشق و اما عشق و اما عشق…… ندارم .
این ها همه زندگی من هستند برادر.
و شاگردانم که دختران منند،و هر کدام داستانی و روایتی از یک زندگی و نمیدونی چقدر لذت بخشِ، که هر آن طالب تو باشند برای اینکه براشون حرف بزنی و از جهان از دریچه ی دیگری براشون سخن بگی ،راضیم با همه ی سختی ها در این راه چون همونطور که دخترانم منو امین خودشون میدونن و رازهاشون رو بهم میگن ،به من هم لطف کنند در اینکه برای پاسخ دادن به سوالاتشون بیشتر بخونم و بیشتر کتاب بخونم.
بله ،هر چیز که در جستن آنی ،آنی،
ممنون برادر جان🌹
برخی انسانها کمک میکنند تا جهان جای زیباتری برای زندگی باشد. افرادی که بار از روی دیگر برمیدارند یا آنان که مشکلات سایرین را گرهگشایی میکنند. شما جز این افراد هستید. نزدیکان و آشنایان شما حس بهتری در کنار شما خواهند داشت.
معلم بودن لذت فراوانی دارد. خوشابه حالتان…
میدونم که این روایت از امام رضا جانم است،که میفرمایند ،(نقل به مضمون میکنم برادررضا) که مومن است که اطرافیانش از شرش،در امان بمانند و برایشان انسان امنی باشد ،یعنی بی ترس به سمتش بروند و از او بخواهند و از او طلب کنند و قلبشان آرام گردد.نه اینکه به قول شاعر ،مرا امید به خیر تو نیست،شر مرسان.
امیدوارم همه انسان ها در جهان برای هم ،امن باشند و امین و قلب هایشان پر از یقین به خدا و مهر به هم.
راستی در «خانه ی امنِ امام رضا جانم»هستم و در صحن پیامبر اعظم جایی که میعادگاه عاشقی است برای من و یونس جانم،برای برادرم رضا که در «خانه ی امن رضا»اینجا ،پذیرای همه اندیشه هاست و خاتونش به شرط لیاقت هم دعا کردم و نمازی به نیابت خواندم.
باشد که بزودی رهسپار خانه ی یار شوید .
ممنون که در این مکان مقدس به یاد ما بودید.
حدیث امامرضا تمامی مفاهیم لازم را در خود جای داده است. امیدوارم به این درجه از کمال برسم.
آقا رضا خودت هم اهل شطرنج بازی کردن هستی؟
بله
بسی بازی شطرنج را دوست میدارم.