سریال Six Feet Under را میتوان در شمار سریالهایی قرار داد که موضوع متفاوتی را روایت میکنند. این سریال که در 5 فصل طی سالهای 2001 تا 2005 تولید شد، درباره خانوادهای است که خدمات تدفین را انجام میدهند. در دل هر قسمت ماجراهای مختلفی پیرامون مرگ افراد مختلف رخ میدهد. این سریال در جامعه فارسی زبانان همچنان گمنام باقی مانده است. در وبسایت IMDb این سریال فوقالعاده در فهرست 250 سریال برتر تاریخ قرار دارد.

برای درک بهتر سریال Six Feet Under فقط کافیست تصور کنید با سریالی طرف هستید که هر قسمت آن با مرگ آغاز میشود. البته موضوع سریال به همین سادگی نیست و سریال پیچیدگیهای زیادی را در دل خود جای داده است. ایده اصلی سریال متعلق به آلن بال نویسنده و کارگردان مطرح آمریکایی میباشد. نیت فیشر با بازی پیتر کراوزه کاراکتر اصلی سریال است. او که در گذشته از کسب و کار خانوادگیشان تنفر داشته حالا تحت شرایطی جدید آن را مدیریت میکند. دیالوگ جالبی که از دل این سریال استخراج کردهام توسط برندا نامزد نیت با بازی ریچل گریفتس در قسمت 9 از فصل 1 سریال بیان میشود. در این قسمت پسربچهای هنگام بازی با اسلحه به طور اتفاقی به خودش شلیک میکند و میمیرد! یک اتفاق دردناک که مقدمه یک قسمتهای مهم سریال است.
برندا: میدونی چی برام جالبه؟ اگر همسرتو از دست بدی بهت میگن بیوه. اگر پدر و مادرتو از دست بدی، یتیم میشی. اما کلمه مناسب برای توصیف پدر و مادری که فرزندشونو از دست میدن چیه؟ من حدس میزنم که این اتفاق لعنتی خیلی وحشتناکتر از اونیه که حتی یک اسم داشته باشه.
امیدوارم هیچ پدر و مادری به داغ فرزند مبتلا نشود! در دوران زندگیم چند پدر و مادر را دیدهام که چنین داغ بزرگی را دیدهاند. به نظر هیچگاه زندگی برای آنها مثل قبل نخواهد بود.
دلم میسوزد برای همه کودکانی که ناجوانمردانه در جنگ کشته میشوند. قلبم برای روزگاری که والدین آنها پس از مرگ عزیزشان سپری میکنند، به درد میآید. برای والدین فلسطینی که در عزای فرزندانشان هستند صبری نیک از خداوند خواستارم. امیدوارم بساط ظلم زودتر برچیده شود.
3 thoughts on “مرگ فرزند در Six Feet Under”
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پی اش روان
ای که طبیب خستهای روی زبان من ببین
کاین دم و دود سینهام بار دل است بر زبان
گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت
همچو تبم نمیرود آتش مهر از استخوان
حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن
چشمم از آن دو چشم تو خسته شدهست و ناتوان
بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین
نبض مرا که میدهد هیچ ز زندگی نشان
آن که مدام شیشهام از پی عیش داده است
شیشهام از چه میبرد پیش طبیب هر زمان
حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم
ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان
نمیدونم چرا این شعر از حافظ به ذهنم رسید با متن…
آدم ب امید زنده است ،امیدوارم دعای برادرم بر برچیده شدن بساط ظلم ب زودی محقق شود …
به دعای شما بساط ظلم هم برچیده میشود؛ انشاالله
امیدوارم ظالمان در Six Feet Under ساکن گردند.