پروین اعتصامی (1320-1285) را میتوان به عنوان بزرگترین شاعر زن تاریخ ایران (حداقل از نگاه من) معرفی کرد. پروین در خانوادهای علاقهمند به ادبیات متولد شد و پدرش یوسف اعتصامی نیز علاوه بر ترجمه، شعر نیز میسرود. پروین از همان کودکی استعداد خود در سرودن شعر را نشان داد. شاعر بزرگ علیرغم زندگی تلخ خود، اشعار شیرینی از خود به یادگار گذاشت. به مناسبت سالروز درگذشت پروین یکی از مشهورترین سرودههایش را خواهیم خواند:
اولین شعری که از پروین اعتصامی خواندم، محتسب و مست بود. دیوان اشعارش در منزل موجود بود و دسترسی به آن برایم آموختههای زیادی به همراه داشت. حدودا 10-12 ساله بودم که مناظره زیبای محتسب و مست مرا مجذوب خود کرد. پاسخهای هوشمندانه مست به درخواستهای محتسب نشان از هوش بالای پروین داشت. دیوان پروین یکی از کتابهای محبوب اعلب اعضای خانواده ما بود. آن زمان اینترنت و کامپیوتر نبود و اوقات فراغت ما در نوجوانی به مطالعه میگذشت. همان زمان وقتی در مقدمه دیوانش بخشی از زندگینامهاش را خواندم دلم گرفت. ظاهرا روزگار با هیچکس برای مدتی طولانی مهربان نیست. بگذارید کمی دربارهاش برایتان بنویسم.
زندگی پروین سرشار از فراز و نشیب است. گاهی کامش عسل شده و گاهی زهر مینوشد. 25 اسفند 1285 متولد شد و پدرش نام رخشنده را برایش انتخاب کرد. هرچند که بعدها نامش را به پروین تغییر داد. دوران کودکی خود را در خانوادهای شناخته شده سپری کرد. ادبیات را از اساتید بزرگی چون دهخدا و ملکالشعرا بهار آموخت. در دورانی که مردان جامعه نیز از سواد چندانی برخوردار نبودند تحصیلاتش را در مدرسه دخترانه آمریکایی ایران به پایان رساند. از کودکی با شعرهایش چشمها را به خود خیره کرد و بزرگامن ادبیات زمان تجلیلش نمودند. اینها بخش روشن زندگی پروین هستند و شاید شیرینترین دوران زندگی او باشند. اما این روزگار خوش پایداری ابدی نداشت.
سال 1308 در حالیکه 23 ساله بود با پسرعموی پدرش که فردی نظامی بود ازدواج کرد. او به همراه همسرش به کرمانشاه رفت تا به گمان خود زندگی شیرینی را آغاز نماید. اما پس از دو ماه کرمانشاه را ترک کرده و به خانه پدرش بازگشت. ظاهرا روح لطیف پروین با خوی نظامی همسرش سازگاز نبود. در حالیکه روی زشت زندگی را دیده بود از همسرش جدا شد. او تا آخر عمرش هیچگاه درباره ازدواجش سخن نگفت و راز دل شکستهاش را افشا نکرد. این موضوع شاید یکی از دلایل منزوی بودن پروین در ادامه زندگیاش باشد.
سال 1314 کتاب دیوان او چاپ شد و پروین اعتصامی به عنوان یک شاعر زن شناخته شد. اما مدتی بعد فوت پدر، اندوهی عمیق در جان پروین پدیدار ساخت. او که فرزند کوچک و تنها دختر خانواده بود، وابستگی عجیبی به پدرش داشت. داغ پدر بر شاعر جوان بسی سنگین بود. اگر روزگار به صورت طبیعی سپری میشد اینک اشعار بسیار بیشتر از پروین برجای مانده بود اما شمع عمر پروین در برابر باد قرار گرفت. پروین مدت کوتاهی پس از تولد 34 سالگیاش به حصبه مبتلا شد. در روز 15 فروردین 1320 پروین در حالیکه از شب قبل حالش رو به وخامت نهاده بود، ناباورانه در آغوش مادرش جان سپرد.. پس از مرگش در لابلای وسایلش کاغذی یافتند. بر روی کاغذ چنین نوشته شده بود:
این قطعه را برای سنگ مزار خود سرودهام
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب، پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بیدوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقتبین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است
شاعر: پروین اعتصامی
جالب است که تا قبل از یافته شدن این کاغذ، پروین هیچگاه درباره این قطعهحرفی نزده بود. هیچکس نمیداند که پروین چه زمانی این شعر را سروده است. اما بیان شیوای پروین، این شعر را در زمره آثار درخشان در توصیف مرگ قرار داده است. بانو اعتصامی پس از مرگش در آرامگاه خانوادگیشان که داخل حرم حضرت معصومه قرار دارد، دفن گردید. پدرش یوسف خان اعتصامی نیز در همین مقبره آرمیده است تا پدر و دختر بار دیگر کنار یکدیگر آرام بگیرند.
قطعهای که پروین برای مزارش سروده است نیز روی سنگی که بر دیوار بالای مزارش قرار دارد، تراشیده شده است. مقبرهای سرشار از آرامش و سکوت مطابق با آنچه پروین در سالهای آخر عمرش تجربه کرد. اینک 83 سال از درگذشت پروین میگذرد اما اشعار زیبایش بر لبان ادیبان زمزمه میشود.
روحش شاد.
2 نظرات در مورد “شعری که پروین اعتصامی برای سنگ مزارش سرود”
چه بهاری و چه گزینش خوبی در مطالبی که در بهار نوشته ای برادر برای ما.امیدوارم شروع طوفانی که از اسفند آغاز کرده ای و در بهار دلکش ،ادامه دادی تا آخر سال رویای ۱۰۰پست هم محقق شود و سالی پر بار برای خودت و برای مخاطبانت در «خانه ی امن رضا »باشد .
فکر کنم قریب به اتفاق اکثر ما پروین را با شعر محتسب و مست شناختیم .چه بانوی اصیلی است پروین …..و برای من همیشه پروین یک داستان ناتمام بوده و هست ،رازی که درچشمهایش بوده و من سرگشته در شعرها و روایت ها به دنبال رازمگویش…..
شعری برایتان مینویسم از پروین که دوستش دارم .هر چند احساس میکنم قبلتر از پروین شعری در خانه ی برادرم به یادگار نوشتم .
این شعر را نیز بسیار دوست دارم مخصوصا بیت پایانی اش را…..
خلید خار درشتی به پای طفلی خرد به هم برآمد و از پویه بازماند و گریست
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است
ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست
هنوز نیک و بد زندگی به دفتر عمر
نخوانده ای و به چشم تو راه و چاه یکیست
ندیده زحمت رفتار ره نیاموزی
خطا نکرده صواب و خطا چه دانی چیست؟
دلی که سخت ز هر غم تپید شاد نماند
کسی که زوددل آزرده گشت دیر نزیست
هزار کوه گرت سد ره شوند برو
هزار ره گرت از پا در افکنند بایست✌️💪
شعری که از پروین انتخاب کردید را بسیار دوست میدارم.
انگار شاعر بزرگ آن را برای روزگار امروز سروده است.
این روزها والدین در خیال خود مراقب کودک هستند اما در واقع با توجه بیش از حد به حرکات و رفتار او فرصت تجربه را از او ستاندهاند.
شاید فراموش کردهاند که یادگیری و تجربه زاییده اتفاقات و حوادث روزگار هستند.
همانطور که کودک اگر در یک سالگی زمین نخورد نمیتواند در دو سالگی راه برود، اگر امروز فرصت تجربههای جدید را از کودکان بگیریم نمیتوانیم از آنها انتظار داشته باشیم که در بزرگسالی در چالشهای واقعی زندگی رفتار درستی داشته باشند.
کاش روزگار با پروین مهربانتر بود و میتوانستیم ابیات بیشتری از او به یادگار داشته باشیم.
خداوند شاعر بزرگ را رحمت نماید.
پ.ن: مطالبتان درباره پروین نوشته ناقص مرا تکمیل کرد. سپاس