واریس دیری (1965) زنی شگفتانگیز اهل سومالی است که از دل مصائب زندگیاش به یک نویسنده موفق، فعال حقوق بشر و یک مدل معروف تبدیل شد. کودکی ملامتآمیز واریس مقدمهای بود برای آنچه در آینده به آن تبدیل شد! در کتاب گل صحرا واریس دیری به شرح دوران کودکیاش و آداب و رسومی گاه جاهلانه قبیلهاش در سومالی میپردازد. در دل داستان او نکات زیادی برای آموختن وجود دارد!
اکتبر 1965 در منطقه گالکایو کشوری سومالی دختری متولد شد. او یکی از 12 فرزند خانوادهای عشایری بود که با سنتهای کهنه و گاه اشتباه زندگی میکردند. مادرش نام واریس را برای او انتخاب کرد. او در کتاب زندگینامهاش درباره اسمش چنین میگوید.
مادرم نام یکی از شاهکارهای طبیعت را روی من گذاشت. واریس به معنی گل صحرا است. گل صحرا در محیطهای بیآب و علف میروید، جایی که کمتر موجود زندهای میتواند در آن زنده بماند.
فادوما مادر واریس نام زیبایی برای کودکش انتخاب کرد. اما او نیز از روی عدم آگاهی کافی در آداب کهنه و گاهی نادرست قبیله خود غرق شده بود. به این ترتیب گل صحرا برخلاف نام زیبایش، دوران کودکی بسیار دشواری را تجربه کرد. دورانی که بر زندگی آینده او تاثیر به سزایی میگذارد.
واریس کوچک در 12 سالگی یک ماجراجویی عجیب را تجربه میکند! پدر واریس در قبال دریافت 5 شتر تصمیم میگیرد او را به عقد مردی 60 ساله دربیاورد. اما واریس به هیچ وجه نمیتوانست این شرایط را بپذیرد. پس دست به یک اقدام عجیب میزند. او از طریق صحرا به موگادیشو پایتخت سومالی فرار میکند. از آنجا نیز به کمک عمهاش به انگلستان میرود تا به عنوان خدمتکار در خانه عمویش کار کند. او در محیط جدید از سرنوشت خود به طور کامل گریخته و یک مسیر ترقی برای خود میسازد. استعداد او در عرصه مدلینگ توسط یک عکاس کشف میشود و مسیر زندگی دختر سومالیایی به طور کامل تغییر میکند. فعالیت در عرصه مدلینگ، حضور در چند نقش کوتاه و … از او فردی شناخته شده میسازد. اما عمده شهرت او به خاطر نگارش کتاب گل صحرا است که دوران اندوهناک کودکیاش را شرح میدهد. در سال 1997 واریس دیری به کمک کاتلین میلر این کتاب پرغصه اما آموزنده منتشر کرد. البته در لابلای داستان غمانگیز کتاب، نکات آموزنده بسیاری نیز وجود دارد. در بخشی از کتاب گل صحرا، واریس دیری یک مقایسه جالب بین دلخوشیهای کوچک مردم سومالی و بیتوجهی زیاد مردم دنیای مدرن به رفاه فعلی انجام میدهد.
وقتی در سومالی بزرگ میشدم، همهٔ چیزهای سادهٔ زندگی برای ما ارزش داشت.
بهخاطر باران جشن میگرفتیم، چون نشانهٔ این بود که آب داشتیم. چه کسی در نیویورک نگران آب است؟ شیر آب باز است و تو دنبال کار دیگری میروی. هر وقت که به آب نیاز داری فقط کافی است شیر آب را باز کنی، آب میآید.
موضوع این است که وقتی چیزی را نداری، قدر آن را می دانی. ما چون چیزی نداشتیم، قدر همهچیز را میدانستیم.
تمام دلیلی که باعث شد امروز وقت صرف کنم و درباره واریس دیری برایتان بنویسم همین بخش کتاب است. برخی از امکاناتی که به سادگی در اختیار ماست ممکن است حسرت دیگران باشد. تجربیاتم به من یاد داده است که هر نعمت و رفاهی که آسان به دست آید، اغلب هیچ شمرده میشود. اگر در موقعیت بی دغدغه و امنی هستید و از رفاه نسبی برخوردارید، قدردان فرصت زندگی باشید. اما اگر محدودیتهای زندگی آزارتان میدهد و زندگی معمولی برایتان حسرت شده، با دلخوشیهای کوچک شاد باشید و تلاش کنید مانند واریس دیری از ماتریس مشکلات خارج شوید.
انتشار کتاب گل صحرا باعث شهرت جانی واریس دیری شد. او پس از آن بخش زیادی از زندگیاش را به چالشها و مشکلات مردم آفریقا پرداخت. در سال 2009 براساس کتاب زندگینامه او فیلمی با نام گل صحرا ساخته شد که شخصیت او را پیش از گذشته برجسته کرد. درباره واریس دیری و سیر زندگی او حرف بسیار است. از بازگشت او به آفریقا و دیدار با خانوادهاش گرفته تا فعالیتهای بشردوستانهاش. فعلا همین مقدار کافیست. اضافهاش بماند برای فرصت بعدی یا شاید احتمالا هیچوقت!
امیدوارم شکرگزار خوشیهای کوچک زندگی باشیم…
3 نظرات در مورد “گل صحرا؛ خاطرات کودکی واریس دیری”
چه قدر متن خوب و جالبی بود.
من نامه های خانم واریس دیری به مادرشو خوندم.
این قسمت کتاب هم خیلی آموزنده است
بله حق با شماست نامههای واریس دیری به مادرش و تشریح دنیای کاملا متفاوت این دو نیز خواندنی است.
بسیار عالی
چه قدر جالبه نوشته هاش.